راز نوشت

اینجا زنی از رازهایش می گوید...

راز نوشت

اینجا زنی از رازهایش می گوید...

شاید روزها سخت است، شاید لحظه ها جان میکاهند تا بگذرند، اما میگذرند...
و من اینجا در آستانه ی نه فصلی سرد ، در آستانه ی یک عمر سخت ایستاده ام!

مستاصل

چهارشنبه, ۱۰ آذر ۱۳۹۵، ۰۲:۳۵ ب.ظ

سلام

نمی دونم بخدا با این حوریا چه کنم ....؟ گفت: پول تو جیبی می خوام ....!منم گفتم: چشم ....
منم شروع کردم پول تو جیبی رو هفته ای دادن ...بهش هم گفتم حوریا جونم این برای یک هفته ات هس باهاش سر کن ...گفت: باشه ولی هیچی با این پول تا اخر هفته نمی مونه ...منم گفتم : باشه زیادتر می کنم ....
پول تو جیبی رو زیاد کردم ولی انگار همون اش و همون کاسه ...قرار نیست بچه ام بفهمه
امروز بهش می گم : حوریا می خوای با دوستت بری بیرون پول داری ؟ می گه : اره 1000 تومان 
می گم تا دیروز که 5000تومان مونده بود منم 4000تومان دادم اخه چکارش کردی ؟ میگه:شارژ کردم من کارتم رو _خوراکی خریم ووووو
بعد بهش می گم : تو که یکشنبه من کارتت رو شارژ کردی ....میگه خوب هان ...بعد از کلی سین جین می فهمم همش رو خوراکی کرده خورده 
بابا والا بخدا پول رو بابت بوس به من نمی دن بخدا من دارم جون می کنم ولی کو کسی که بفهمه مقصر منم که حوریا اینها رو نمی فهمه 
  • ستاره

نظرات  (۱)

واسش در هفته یه مقدار خاص مشخص کن و اول هفته بهش بده ,اگه همه رو خرج کرد بهش پول نده تا اخر هفته شاید اولش قهر یا دعوا کنه ولی بلاخره باید بفهمه که نمیتونه هرجوری میخواد خرج کنه ,اینجوری اولش سختش میشه ولی بعد عادت میکنه
پاسخ:
اره درسته خواهرم هم حرف شما رو می زنه می خوام درک کنه من این پول رو بسختی بدست میارم 

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی