راز نوشت

اینجا زنی از رازهایش می گوید...

راز نوشت

اینجا زنی از رازهایش می گوید...

شاید روزها سخت است، شاید لحظه ها جان میکاهند تا بگذرند، اما میگذرند...
و من اینجا در آستانه ی نه فصلی سرد ، در آستانه ی یک عمر سخت ایستاده ام!

دلم محرم و ذکر حسین و عباس می خواهد

چهارشنبه, ۶ بهمن ۱۳۹۵، ۱۱:۱۲ ق.ظ


سلام

نمی دانم اروز از صبح که بیدار شدم ذکر حسین و عباس دلم می خواست

ذکری که ارومم می کرد ذکری که هر بار اسمش میاد دلم پر میکشه براش

محرم وای چقدر قشنگ چقدر زیبا

حال و هوای عشق حال و هوایی که تا عاشق نباشی نخواهی فهمید یعنی چه نخواهی فهمید روز چگونه شب میشه و شب چگونه روز دلم محرم می خواهد و ذکر یا حسینش

نمی دانم ایا امسال این سعادت را دارم که باز هم محرم دیگه ای رو ببینم بازم صدای روزه خوان که ذکر مصیبت می کن بشنوم

باز هم بیام و بگم اقا دستم رو بگیر بی کسم وبی یاور اقا به غربتت به غریبی من نگاه کن

شاید کسی باورش نشه ده روز محرم جزیی از زندگی من محسوب نمیشه و من با تمام وجود خوشبختم

این روزها اگه این حرفها رو بزنی همه میگن بی کاس عقب مانده عجیبه اخه ؟چرا؟

من ادم محجبه ای نیستم من خشک مسلک مذهبی نیستم من آل بیت محمد رو به عین واقعیت شناختم و وجودشون رو توزندگیم حس کردم

کجاها که دسنم رو نگرفتن و یاری ندادن یادشون رفته این جماعت با کلاس با فرهنگ 8سال جنگ رو یادشون رفته اون جونهایی رو که پرپر شدن با چه عشقی جلوی تانکهاوتیرها ومسلسلها ایستادن و یا حسین و یا عباس و یا علی گفتن و بدن رو سپر گلوله  و اتش کردن

اخه داریم به کجا میریم

شنیدین جریان مدافعین حرم رو دانشگاه فردوسی مشهد بیشتر ظرفیتش رو دانشجوهای عراقی و بالاخص سوری رفتن و بچه های ما اکیدا باید سهمیه داشته باشن ویا دیگه از نوابغ که بتونه فردوسی درس بخونه تو مرکز ما دوتا پزشک سوری و یک پرستار و یک مترجم سوری هست

هیچی حالیشون نیست میگم برای چی اومدین ایران میگه فرار از جنگ بعد ما جوونهامون رو داریم به حلب به قتلگاه می فرستیم

وقتی به کسایی که بعنوان مدافع حرم میرن انجا می گیم نکن میگه اره امام حسین رو اینجوری تنها گذاشتن اخه بیچاره ها حسین امام معصوم بود واجب الطاعه و فرمانش از طرف خداوند مورد تایید گذشته از این حرفها اخه حسین اول از همه پسرش و برادرزاده و برادراش و فرستاد نبرد کدوم اقا زاده انجاست نمی دونم ما یا داریم از این ور بوم میفتیم یا از اونور

باز هم میگم دلم نوای عزای حسین رو می خواد

  • ستاره

نظرات  (۱)

وای ستاره جان اینجوری که نوشتی دل من هم محرم خواست
در مورد رمزدار نوشتن: وقتی مطلبت رو نوشتی سمت چپ پایین تنظیمات ارسال نظر و تنظیمات مطلب داره.
تو قسمت ارسال نظر احتمالا برای شما نظرات بدون تایید نشان داده شوند تیک خورده
باید نظرات بعد از تایید نشان داده شوند تیک بخوره
و اگه تنظیمات مطلب رو باز کنی با استفاده از محافظت با کلمه عبور میتونی برای مطلبت رمز بزاری.
پاسخ:
اره مریم جون تنها چیزی که ارومم میکنه ذکر عزیز حضرت زهرا
که بهم ارامش میده من هر چه تو زندگی ذارم مدیون این خاندان هستم
ممنون از راهنماییت

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی