راز نوشت

اینجا زنی از رازهایش می گوید...

راز نوشت

اینجا زنی از رازهایش می گوید...

شاید روزها سخت است، شاید لحظه ها جان میکاهند تا بگذرند، اما میگذرند...
و من اینجا در آستانه ی نه فصلی سرد ، در آستانه ی یک عمر سخت ایستاده ام!

یک تصمیم شاید کوچک ولی برای من بزرگ

دوشنبه, ۲۳ اسفند ۱۳۹۵، ۱۲:۳۶ ب.ظ

سلام

نمی دونم شاید تصمیم درست باشه یا غلط 
شاید هم بعدها پشیمون بشم نمی خوام طفلک معصومم بشه مایه ی دست اویز من برای رسیدن به هدفهام تو زندگی 
اولین باربعد از مدتها دوست دارم بچه دار شم یک کوچولو که صداش خونه رو برداره و با خنده هاش یک حس خوب به زندگیمون بده 
زندگیم رنگ و بو بگیره از این حالت خموده در بیاد....
یک وجه اتصالی بین من و ماهان باشه ماهان بیشتر به این زندگی دلبسته بشه 
شاید وجود یک بچه از رگ و ریشه ی خودش بیشتر ماهان رو تو خونه ببینم 
با اینکه من شاغلم و سخته برام ولی بازم برای نجات زندگیم دست به این کار می زنم 
این دفعه با برنامه به خودم برسم ویتامین های بدنم تامین بشه که ویار بدی نداشته باشم از اینور از دکترها و ماماها نه یک نفر چند نفر پرسیدم گفتن چون مدت طولانی قرص خوردم شاید باردار شم شاید هم نه ولی حداقل میگن شش ماه طول میکشه خیلی دوست دارم زودتر باردار شم 
خدایا کمکم کن 
برام دعا کنید دوست دارم یک بچه از ماهان تو وجودم باشه سال دیگه این وقت سال یک بچه ی کوچولو تو بغلم باشه ممنونم از همراهی دوستان خوبم
  • ستاره

نظرات  (۱)

  • بلاگر کبیر ^_^
  • چه یهویی تصمیم به این بزرگی گرفتی !!!

    هر چی خیره برات پیش بیاد بانو...
    پاسخ:
    سلام بلاگر جون
    یکهویی نبوده سالها این فکر بوده ولی به دلایل مختلف هی نخواستم و عقب انداختم الان با مشورت و راهنماییهای مختلف تصمیم به این کار گرفتم با اینک هم ترس دارم ولی توکل برخدا

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی