از هر چی کافی شاپه متنفرم
دوشنبه, ۱ خرداد ۱۳۹۶، ۰۹:۴۶ ق.ظ
سلام
چی بگم دلم خونه
دیروز بعد از کلاس خیاطی به حوریا گفتم بریم یه چیزی بخوریم
حوریا جان هم پیشنهاد دادن بریم ابمیوه و کیک بخوریم
گفتم بریم ابمیوه سیب سر راهنمایی
که حوریا الاو بلا بریم کافی شاپ اونم برج سلمان
منم گفتم ولش کن بریم بزار بچه به ارزوش برسه
رفتیم فقط پنج شش نفر که بیشتر نبودن اونم کافی شاپ به اون بزرگی در ضمن همه از این حالتهای های کلاس و خیلی دیسپرین دار بودن منم که خسته و بزور راه رفتن و علاقه ای به همچین مکانی نداشتن
در صورتی که ابمیوه فروشی سیب جایی برای نشستن نبودن و اغلب سرپا بودن ولی حداقل از چیزی که می خوردن لذت می بردن
سفارش دادیم اول قبض رو که دادن که پرداخت کنم سرم سوت کشید اخه بچه با این پول که میشد شام خورد تو بهترین جاها
بیخیال وقتی اوردن سفارشها رو منکه گریه ام گرفته بود حوریا هم می نالید
خدای من ابمیوه فروشی که می رفتیم جگرمون حال میومد
دیروز جگرم خون شد
اخه بچه چرا دنبال زرق و برق هستی
- ۹۶/۰۳/۰۱