راز نوشت

اینجا زنی از رازهایش می گوید...

راز نوشت

اینجا زنی از رازهایش می گوید...

شاید روزها سخت است، شاید لحظه ها جان میکاهند تا بگذرند، اما میگذرند...
و من اینجا در آستانه ی نه فصلی سرد ، در آستانه ی یک عمر سخت ایستاده ام!

lمشکلات ما زنان در جامعه ی کنونی 2

سه شنبه, ۲۰ تیر ۱۳۹۶، ۰۹:۴۷ ق.ظ

سلام

زمان ما مانتویی بودن بشدت مذموم و شامل گناهان کبیره میشد 
ما هم که بشدت نادان این باور وارد مغز اندک ما شده بود هر چه مقنعه به ابرو نزدیکتر بود تو رستگارتر و با تقوا تر هستی 
بعضی وقتها اینقدر مقنعه ی ما جلو میومد که فقط از صورت ما یک بینی و یک لب بود و بس تازه اگه چونه دار نباشه اگه چونه دار شد که دیگه فبها 
معلمها که باید با چادر میومدن مدرسه معلم دینی ما و پرورشی ما که کاملا سیاه پوش و بینی شان معلوم بود ما از تفاوت بینیها می فهمیدیم این کدوم معلم هست 
وارد مرحله ی راهنمایی که شدیم به اجبار چادر هم به حجاب ما اضافه شد چادر کرپ 
باید سنگینتر متین تر می شدیم تو گرمای بوشهر خیلی سخت بود 
تا اسم یک خواننده ی لس انجلسی برده میشد سریع ما رو دفتر احضار می کردن 
اونزمان که ماهواره و اینترنت نبود تازه 90 درصد خونه ها تلفن نداشتن 
منکه واقعا از جنس مخالفم بشدت می ترسیدم 
اونزمان هر کسی عضو گروه تواشیح و قرائت قران بود مقربه مدیریت بود 
منم که استعداد ذاتی داشتم و تو کل این رشته ها مقام اگه اول نبود اکیدا دوم بودم 
چه چیزهایی تو این گروها که ندیدم چه چیزهایی که تو این اردوها که اتفاق نیفتاد
ما هم که احمق و نادان 
یادمه یک روز دم دمای  صبح بود هنوز افتاب طلوع نکرده با صدای جیغ از خواب بیدار شدم هراسان بودم از پچ پچ ما بین پدر و برادرهایم فهمیدم که دختر بیچاره ای رو سر بریدن 
چرا چون برادرهای مثلا محترم و با غیرت دختر فکر کرده بودن و خبر به انها داده بودن خواهر بیچارشون دوست پسر داره 
این دختر روزی بیچاره شد که همچین داداشهای متوحشی دارا شد 
و جالبتر اینکه افتخار می کردن که این کار رو با دخترشون انجام دادن مگه دولت می تونست دخالت کنه اصلا ...
فکر کنید با این اتفاقها من و دختران دیگر چه جوری می تونستیم بدون ترس و خفقان زندگی کنیم 
فکر کنید که اگه کسی پشت سر ما بی منظور بود ما می ترسیدیم مبادا اشنایی ما رو ببینه و به خانوادمون اطلاع بده که ک دنبال دخترتون کسی راه افتاده بودواتفاقات وحشتناکتر ک اینهایی که تعریف کردم چیزی نبود 
کی می فهمید پرده ی ارتجاعی چیه ؟
اگه شب عروسی باکره بودن دختر ثابت نشه برادرها برای پاک کردن این لکه ننگ از دامانشون اماده سر بریدن و کشتن هستن با  افتخار
جامعه ی ما دهه ی شصت این بود 
به این وحشت 
مگه کسی باورش میشد 
وارد مرحله ی بلوغ جنسی شدیم پریود شدیم نباید کسی تو خونه می فهمید دختری پریود شده حتی اگه از درد می مردیم مبادا برادرهامون بفهمن 
تو ماه رمضان ما نباید وقتی روزه نبودیم داداشهامون بفهمن عیبه زشته قباحت داره 
این زندگیهای ما بود به این سختی استه برو استه بیا که گربه شاخت نزنه 
ما کلا فدای نسل مذکر جامعه می شدیم و بس 
به دوستان و بلاخص اقایون برنخوره ولی این جزئی از زندگی من و امثال من بود
ممنون از لطفتون
  • ستاره

نظرات  (۲)

ادم از خوندنش هم می ترسه ...هنوز خیلی جا ها اوضاع همین شکل است 
پاسخ:
متاسفانه همینجوری هست و این یعنی پایمال کزردن حق ما زنان
چقدر ترسناک
دلم ریش شد به خدا
پاسخ:
سلام 
چه عجب شما رودیدیم 
کجایی کم پیدایی

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی