شب جمعه ی من
مثلا شب جمعه است خیر سرم بعد از مدتها است که جمعه تعطیلم ومثلا فردا می خوام استراحت کنم ولی کلی دوخت و دوز دارم تازه سر شب مشتریم یاداور شده که لباسش رو اماده کی باید اماده کنم خونم هم مثلا ظاهرا تمیزه منتطرم یک کارگر مطمئن گیرم بیاد یک سر و گوشی به خونم بکشه منکه از پسش بر نمیام با این حجم کار و فعالیت واقعا دیگه توانایی ندارم ولی ظهر ساعت 4 که از کلینیک رسیدم خونه نهار خوردم و خوابیدم تا ساعت شش خوشحال بودم و الان هم خواب نمیبره سر شب هم رفتم و یکسری لوازم برای خیاطیم گرفتم و اومدم .
مردم شب جمعه با همسر ونامزدو عشقشون میرن بیرون و من باید حسرت بخورم فردا هم جمعه است و من باید تو خونه با کارهام سر کنم تازه شاید بعد از ظهر حوری جونم بریم هاشمیه دور دور ولی سعی می کنم بهم خوش بگذره فکرهای خوب و قدرت جذب رو به سمت خوذم هذایت کنم که من حالم خوبه واز زنیروهای خوب کمک بگیرم من فردای خوبی رو پیش رو دارم خدایا بازهم ممنونم
- ۹۵/۰۸/۲۰