راز نوشت

اینجا زنی از رازهایش می گوید...

راز نوشت

اینجا زنی از رازهایش می گوید...

شاید روزها سخت است، شاید لحظه ها جان میکاهند تا بگذرند، اما میگذرند...
و من اینجا در آستانه ی نه فصلی سرد ، در آستانه ی یک عمر سخت ایستاده ام!

گفتگویی با خدا

سه شنبه, ۵ بهمن ۱۳۹۵، ۰۸:۵۰ ب.ظ

سلام

گاهی باید سکوت کرد خدا پاسخگو خواهد بود ....جمله ای زیبا سرشار از معنی 
بتونم این جمله رو تو زندگیم کار ببرم موفق میشم 
ولی بنظرتون ادمها خواهند فهمید که از کجا خوردن ؟
حرف زدن با خداوند مانند صحبت کردن با یک دوست از پشت تلفن است ممکن است اورا در طرف دیگر نبینیم اما می دانیم که دارد گوش می دهد

خدایا :می دانم که بی عیب نیستم می دانم که گاهی تو را فراموش میکنم می دانم که ایمانم دچار لغزش شده می دانم گاهی خونسردی ام را از دست می دهم ...اما از اینکه مرا بی قید و شرط دوست داری و فرصت دیگری به من میدهی تا از نو اغاز کنم سپاسگذارم

خدایا: جوری دستم را بگیر و بلندم کن که همه اطرافیانم یادشان بماند منم خدایی دارم، یادشان بماند ژست خدایی برازنده ی بنده ی خدا نیست ،حتی اگر به رویشان لبخند بزنم و هیچ نگویم یادشان بماند همان گونه که دلم را شکستند باحرفهایشان تو ان بالا همه را شنیدی 
اری بدانند منم خدایی دارم
  • ستاره

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی