حالم بهتر هست
چهارشنبه, ۱۱ اسفند ۱۳۹۵، ۱۱:۳۴ ق.ظ
سلام
دوستای خوبم ممنونم از همراهیتون
بودنتون بهم امید و دلگرمی میده
حالم خوبه و روتین زندگیم و در پی گرفتم
احمد داداشم خدا رو شکر روند درمانش داره عالی پیش میره رنگ و روش حسابی عوض شده و اب زیر پوستش اومده منکه خیلی خوشحالم و از خدای مهربونم متشکرم
و خدا کنه روح مامان بابام شاد شه
یاسی خواهرم اخر سالی یک ماشین صفر خرید و بسی خوشحال هست و باز هم خدا رو شکر
از شب ولنتاین بگم که با ماهان و جوجه ام رفتیم شام بیرون و عالی بود و شب خوبی شد کلا از وقتی رویه ام و عوض کرده ام یکمقدار زندگی به کامم شده و باز هم خدا رو شکر با اینکه ندیده گرفتن خیلی چیزها سخت هست ولی اینکه من یکمقدار جلوگیری می کنم از حال بد شدنم باز هم خوبه
دیروز با داداش صالحم رفتیم خرید طلا برای خانمش و دخترش کل پاساژ طلا رو زیر و رو کردیم که چند تیکه بخریم
و تفاوت سلیقه مابین من و داداشم و بالخصوص خانم داداشنم یک چیز فاحش و غیر قابل تصور من و داداش جواهر پسند و خانم داداشم طلاهای لهر
دیگه اخرش تونستیم یک تو گردنی و یک تک پوش و گوشواره بشدت زرد به قیمت 13 ملیون بخریم
و برای دخترش هم یک ست دخترانه و یک تک پوش حدود 2400 ملیون برای اون هم خریداری کنیم و بعد شام گرفتیم و خوشحال به خونه اومدیم البته این بعد از یک روز کاریه خیلی بد که من کلی گریه کردم
حوریا هم داره چمدونش رو می بنده و اماده مسافرت با خانوده ی داییش میشه
17 اسفند هم تولد ماهان بود شام رفتیم بیرون البته به حساب من
وکلی سفارش متنوع دادیم و کلی حوریا ادا اطفال در اورد که وای من چقدر خز شدم این و نمی خورم نمی تونم خوب بخورم و تمیز نمیشه خورد و همه نگاه می کنن و این حرفا
که یکهو ماهان گفت بنظرت جای کی خالیه منم هی اسم بردم فلان فلان گفت نه نفهمیدی گفتم نه بع گفت من اسمش رو می زارم اولش امیر بعد اسم دومش رو تو بزار بعد خیلی قشنگ گفت امیر سام خوبه منم به یک نگاه اکتفا کردم ولی تو دلم کلی قیجی و یجی رفت و ضعف کردم که مرد زندگیت ازت بچه بخواد
خدا کنه این اخر سالی برای همه خوب باشه
ممنون از همراهی دوستان خوبم
- ۹۵/۱۲/۱۱