راز نوشت

اینجا زنی از رازهایش می گوید...

راز نوشت

اینجا زنی از رازهایش می گوید...

شاید روزها سخت است، شاید لحظه ها جان میکاهند تا بگذرند، اما میگذرند...
و من اینجا در آستانه ی نه فصلی سرد ، در آستانه ی یک عمر سخت ایستاده ام!

می خواهم زندگی کنم

يكشنبه, ۲۷ فروردين ۱۳۹۶، ۰۸:۱۸ ب.ظ

سلام

سلام به تمام دوستان خوب و مهربونم 
ممنونم از تمام حضور و دلگرمیتون 
ممنونم از بودن و دلداریتون و ندیده دوستون دارم 
تصمیم رو گرفتم باید یک همخون با ماهان تو خونه داشته باشیم بچه ای که تو خونه ماهان رو بابا خطاب کنه 
بچه ی مشترک بین من و ماهان از وجود مشترکمون 
هشت سال هست که داریم با هم زندگی می کنیم باید یک وجه اشتراک داشته باشیم
انشاالله اگه خدا بخواد بعد از پایان درمان بعد از ماه رمضان اقدام به بچه دار شدن می کنم 
برام دعا کنید همه چیز روبه راه شه 
  • ستاره

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی