راز نوشت

اینجا زنی از رازهایش می گوید...

راز نوشت

اینجا زنی از رازهایش می گوید...

شاید روزها سخت است، شاید لحظه ها جان میکاهند تا بگذرند، اما میگذرند...
و من اینجا در آستانه ی نه فصلی سرد ، در آستانه ی یک عمر سخت ایستاده ام!

تنوع طلبی اقایون

سه شنبه, ۲ آذر ۱۳۹۵، ۰۹:۱۸ ب.ظ
سلام دوستای خوبم
با اینکه مخاطب خاصی ندارم ولی برای خودم می نویسم ...
امروز ساعت اخر کاری خیلی گشنم شد از شدت گشنگی گفتم برم یک سوپ بخورم که رفتم رست که دیدم همکاران که دو نفرشان تکنیسین و یکی دکتر هست در حال بحث بودن یکی از تکنیسینها اقا بود و دو نفر ما بقی خانم...بگذریم حرف در مورد وفاداری بود اقای ب می گفت زندگیها بعد از یکی دو سال کاملا معمولی میشن و افراد برای هم تکراری خانم دکتر گفت یعنی مقصر کیه این وسط؟
اقای ب فرمودن که این روزها بازار خیانت خیلی گرمه و بیشتر متوجه متاهلین هست ...این امار رو دقیقا من میدونم که تاچه حد بالاست و دلیل این افراد این هست که یکسری چیزها هست که نمیشه با همسر در میون گذاشت در ضمن اینها می گن که س ک س با همسرانشون دیگه براشون هیچ جذابیتی نداره ..!
حتی اقای ب می گفت روزهای اول ازدواجم با خانمم هر لباسی می پوشید برام جذاب بود ولی الان نه.. انگار دارم با یک مرد زندگی می کنم برام خیلی معمولی شده ...!
جالبه اخه با تنوع طلبی اقایون چکار میشه کرد ؟
اینها بکنار خانمها هم تنوع طلب شدن جدیدن و هر روز یک سوژه هر روز یک مدل بنظر من مرد با مرد دیگه چه تفاوتی داره چرا من باید خودم رو اسباب لذت اقایون کنم
نمی گم ما کمبودی نداریم بخدا چرا ولی چرا اینجوری اخه دلت رو زده طلاقش بده برو دنبال کس دیگه برو اخه چرا خیانت؟
اخه یک مشکل دیگه ای که هست می گن مگه ما چکار می کنیم در حد بوس و بغل و درد دل کردن ....نه تو رو خدا اگه کاری مونده دریغ نکنید...!
درسته که بعضی موقعه ها شخص مقابلت تو رو درک نمی کنه و یا حتی اون ابراز احساسات رو هم نداشته باشه شاید یم خوبیهای دیگه ای داشته باشه بشینیم نیمه ی پر لیوان رو ببینیم چرا همش چشمون به نیمه ی خالی لیوان دوختیم چرا فکر می کنیم اون طرفی که داریم می بینیم از همسرمون بهتره اون ظاهر بیرونشه شاید عزراییل خونش باشه شاید حتی نشه با اون طرف یک دقیقه زندگی کرد من مطمئنم اگه خودمون خوب باشیم همسرمون هم خوب میشه 
اینی که تعریف می کنم واقعیت زندگی خودمه روزی که همسرم ازدواج دوم کرد اولش خیلی ناراحت بودم اخه با خودم فکر می کردم اخه چرا اینکه تو زندگیش هیچی کم نداشت خونش تمیز و مرتب ولباساش اماده غذا همیشه خوب دیگه مشکل چیه درسته که جدا شدم وبعد از جدایی من به چند سال زندگی دوم اون دوامی نداشت لیکن با خودم فکر کردم که من هم اشتباه داشتم ...من فقط به فکر تمیز کردن و اماده کردن و با خانواده ی همسر بودن رو داشتم غافل از اینکه زن باشم درسته یکسره به خودم میرسیدم ولی همراه اون نبودم نه ناز کردن بلد بودم نه اشوه اومدن لوندی رو هم بلد نبودم ولی وقتی هووی محترم رو دیدم تازه فهمیدم کجای کار من میلنگه شاید اون بلد نبود غذا مثل من بپزه ولی دلبری رو خوب بلد بود درسته ی خانواده ی همسرم اون رو نمی خواستن ولی جاش و تو دل همسر باز کرده بود وووو...
در کل ای کاش ما قبل از یاد گرفتن خانه داری یک مقدار همسر داری رو یاد بگیریم 
  • ستاره

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی