راز نوشت

اینجا زنی از رازهایش می گوید...

راز نوشت

اینجا زنی از رازهایش می گوید...

شاید روزها سخت است، شاید لحظه ها جان میکاهند تا بگذرند، اما میگذرند...
و من اینجا در آستانه ی نه فصلی سرد ، در آستانه ی یک عمر سخت ایستاده ام!

من و تنهایی وعید

جمعه, ۴ فروردين ۱۳۹۶، ۱۱:۴۶ ق.ظ

سلام 

عید همگی مبارک
انشاالله سال سراسر خوبی و پر برکت داشته باشین 
و همیشه خوش و سر حال و پاینده باشین 
و هرچه خوبی باشه خدا براتون مقدر کرده باشه 
در کل از 25 اسفند که حوریا رفت مسافرت و خدا رو شکر امسال این بچه مشهد نموند چون من از روز دوم عید سر کارم 
امسال هم خرید عید انچنانی نکردم فقط رفتم دو عدد کیف یکی مشکی و دیگری قهوه ای عسلی گرفتم و دیروز هم رفتم دو دست لباس  خریدم 
اینم خریدهای من از روز 29 اسفند هم ماهان رفت بجنورد و من تا امروز که دارم می نویسم تنهام 
خیلی سخته برام روزهای اول بی تابی کردم ولی خواهرم میگه نکن حتی اگه سخته به روی خودت نیار 
میگه نزار فکر کنه بهت داره سخت می گذره و هر وقت زنگ زد یا حرف زد بزار حس کنه که تو چقدر خوش هستی 
زندگی من هم جور خاصی هست دیگه 
مثل بقیه نیست حالت طبیعی زندگی رو نداره 
من دلم خیلی گرفته تو تنهاییم خیلی گریه کردم ولی برای کسی مهم نیست سعی می کنم همه چیز حالت طبیعی داشته باشه امروز خیلی بی تابم و حالم اصلا خوب نیست 
نمی دونم باید حالم بهتر شه دیگه همینی که هست توکل بر خدا 

  • ستاره

نظرات  (۲)

عزیزم :-(
ماهان چرا رفته؟
خواهرت راست میگه نزار بفهمه ناراحتی 
پاسخ:
پیش خانواده اش و بچه هاشه دیگه چکار میشه کرد
ستاره جانم سال نو مبارک بهترینها رو برای شما و حوریای نازنین از خدا میخوام
ایشالا یه سال پر از برکت باشه، برکت حضور پسر کوچولوت اگه خدا بخواد.
پاسخ:
سلام مریم جونم خوبی سال نو مبارک عزیزم ارزوی بهترینها برای شما و خانواده ی محترمتون 
ممنون بابت انرژی مثبتی که به من دادی
دوست دارم 

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی